همه ما نوعي برداشت از محيط بيرونيمان داريم که باعث شناخت محيط اطراف?مان ميشود و اين شناخت در احساس و تفکرمان نقش دارد. برداشتي که از محيط داريم، با استفاده از حواس پنجگانه بويايي، چشايي، بينايي، شنوايي و لامسه به دست ميآيد...
يعني اين 5 حس به نوعي عامل ارتباطدهنده ما با دنياي بيرون هستند. هرچقدر تعداد محرکهايي که از محيط بيرون ميگيريم و تحريک ناشي از آنها، بيشتر و بهتر باشد، روي احساس و تفکر ما تاثير مثبتتري ميگذارد. يکي از حواسي که ميتواند اين احساس خوشايند را ايجاد کند، حس بويايي است. البته اين حس در انسانها جزو حواس قوي نيست؛ يعني حيوانات حس بويايي قوي و انسانها حس بينايي و شنوايي قويتري دارند. به همين دليل انسانها از حس بويايي براي تشخيص چيزي استفاده نميکنند و بيشتر براي لذت بردن يا لذت نبردن آن را به کار ميبرند. مثلا بيشتر انسانها قدرت تشخيص بوي انواع قهوه يا انواع عطر را ندارند. به همين دليل از واژههاي «بوي خوب» يا «بوي بد» براي بيان حس خودمان به يک نوع رايحه استفاده ميکنيم و خيلي وارد جزييات بو نميشويم. ميتوان گفت احساس ما در مورد بوها، کمي مبهم است با وجود اين بوهاي خوشايند مانند تمام عوامل بيروني و محيطي مطلوب، باعث ايجاد احساس خوشي، شادابي، ناراحتي يا حتي غمگيني ما ميشوند....