مــــقـدمــه
وقتی با کلمه آواشناسی روبرو می شویم مراحل تولید اصوات در ذهن ما تداعی می شود و عقیده اکثر افراد بر این است که آواشناسی علمی است که چگونگی تولید اصوات را بررسی می کند .ولی آیا فقط با تولید اصوات رابطه زبانی بین سخنگو و مخاطب برقرار می شود ؟قطعا چنین نیست .اگر ما سخن بگوییم بدون اینکه مخاطب ما سخنانمان را بفهمد ارتباط زبانی برقرار نشده است .بنابراین اگرچه اولین مرحله در برقراری ارتباط تولید صوت توسط سخنگوست اما برای برقراری ارتباط زبانی کافی نیست .قبل از اینکه سخنگو شروع به صحبت کند تصمیم می گیرد که چه بگوید و این مغز است که پیغام تولید صوت را بر اساس آنچه سخنگو در نظر دارد به اندام های تولید صوت می رساند .پس از رسیدن این پیام ،اندام های صوتی شروع به تولید صوت برای رساندن منظورومفهومی خاص می کنند .این اصوات امواج صوتی هستند که توسط هوا در فضا جا به جا می شوند و به گوش مخاطب یا مخاطبین می رسند بنابراین بین سخنگوومخاطب ،اصوات به صورت امواج صوتی منتقل می شوند .این امواج به گوش مخاطب رسیده وپیغام های عصبی تولید می کند که به مغز می رود و در مغز تجزیه وتحلیل می شود و منظور سخنگو به مخاطب می رسد .بنابراین ،آواشناسی مطالعه صداهای گفتار است ومطالعه تولید ،ذات فیزیکی و درک صداها.بنابراین ،آواشناسی شامل سه بخش می شود :
رجمهی شعری از «نلی زاکس»
به هنگامی که نَفَس
کلبهی شب را برپا میکرد
و در جستجوی وزرشهای خانهی آسمانی خود
راهی شده بود
سرگذشت نخستین کتاب فارسی چاپ شده در جهان نورالله مرادى مشاور اطلاع رسانى رئیس کتابخانه ملى و مسئول خرید نخستین کتاب چاپ شده به خط و زبان فارسی در دنیا روند شناسایی آن و خریداریاش توسط این کتابخانه را تشریح کرد.
نورالله مرادى کتابدار و مشاور اطلاع رسانى رئیس کتابخانه ملى ایران در گفتگو با مهر با اشاره به اهمیت نسخههای اینگونه مهم به برخی از آنها اشاره کرد و گفت: نخستین کتابی که در ایران چاپ شد، "ساقموس" نام داشت که خط و زبان آن ارمنی بود و مربوط به اوایل قرن 11 هجری (بین سالهای 1025 تا 1030) در زمان شاه عباس بود که در کلیسای وانگ در جلفای اصفهان یافت شد اما اولین کتابی که به زبان فارسی چاپ شده "جمادیه" نام دارد که متعلق به قائم مقام فراهانی و زمان بعد از جنگهای ایران و روس است.
یک روز روحی خبیث وارد قلب زاویه نشین پیرتر شد و او به دوست جوانش گفت:من قصد دارم از اینجا بروم بیا دارایی خود را تقسیم کنیم.
مرد قبول کرد. در طویله اولی که بزرگترین بود باز شد . باور کردنی نبود بزرگترین و خشمگین ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود. گاو با سم به زمین می کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید تا گاو از مرتع گذشت.
دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد. گاوی کوچکتر از قبلی که با سرعت حرکت کرد .جوان پیش خودش گفت : منطق می گوید این را ولش کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد.
چهار اصل پیشرفت:
مرزها
سطری از ورلن هست که هرگز بخاطر نخواهم آورد
خیابانی هست نزدیک که پاهایم را از رفتن بدان بازداشته اند
آینه ای هست که مرا برای آخرین بار دیده است
دری هست که من آن را تا پایان جهان بسته ام
در میان کتاب های کتابخانه ام (من میبینمش)
کتابی هست که هرگز آن را نخواهم گشود
در این تابستان پنجاه ساله خواهم شد
مرگ میفرسایدم، بی وقفه.
من اینجا بس دلم تنگ است
زمستان بود
«زمستان» را اخوان دو سال بعد از کودتای 28 مرداد سرود: «هوا بس ناجوانمردانه سرد است آی». او در این شعر با توصیف دقیق و البته شاعرانه یک روز برفی در یکی از زمستانهای زادگاهش – مشهد – فضای کلی آن روزگار را به تصویر کشید: «هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان،/ نفسها ابر، دلها خسته و غمگین ...» این شعر باعث زندان رفتن شاعرش شد. شاملو در این زندان همبند اخوان بوده، در خاطراتش میگوید زندانبانها چون با پدر [نظامی] او آشنا بودند، او را نمیزدند؛ «ولی اخوان را آش و لاش میکردند». (اخوان داستان این زندان را در شعر «نادر اسکندر» آورده). اخوان بعدها عنوان زمستان را سماجت بر یک کتابش گذاشت. شعر زمستان را هم استاد شجریان و هم شهرام ناظری به آواز خوانده اند.
تنها
غمگین
نشسته با ماه
در خلوت ساکت شبانگاه
اشکی به رخم دوید ناگاه
روی تو شکفت در سرشکم
دیدم که هنوز عاشقم آه
گشتی در بهترین داستانهای چتری تاریخ ادبیات در این روزهای پاییزی
چند ماه پیش گاردین فهرستی از داستانهای چتری تاریخ ادبیات را معرفی کرد. داستانهایی از نویسندههای تاریخ ادبیات که در آنها چتر به عنوان یکی از شخصیتهای داستان اهمیت دارد. شخصیتی که حرف نمیزند، راه نمیرود، عاشق نمیشود اما تا دلتان بخواهد ماجراها پیش میآورد. چترها همیشه وقت آدمهای داستان را به اندازه کافی میگیرند.
آنها خراب میشوند، جا میمانند، اشتباهی دست کس دیگری میافتند، گم میشوند و هزار و یک ماجرای دیگر. ماجراهایی که حالا با فصل پاییز و بارانهایش ممکن است برای شما هم اتفاق بیفتد. کسی چه میداند، شاید در یک بعد از ظهر پاییزی چترتان را در کافه ای جا بگذارید و آن وقت، وقتی به سراغش میروید، اتفاقهایی برایتان بیفتد که حتی فکرش را هم نمیکردید.