بميريد، بميريد، درين عشق بميريد
درين عشق چو ميريد همه روح پذيريد
بميريد، بميريد، ازين مرگ مترسيد
ازين خاک بر آئيد و سماوات بگيريد
بميريد، بميريد، ازين نفس بميريد
که اين نفس چو بند است و شما همچو اسيريد
يکی تيشه بگيريد پی حفره زندان
چو زندان بشکستيد همه شاه و اميريد
بميريد، بميريد بپيش شه زيبا
بر شاه چو مُرديد همه مير و وزيريد
بميريد، بميريد ازين ابر بر آئيد
چو زين ابر بر آئيد همه بدر منيريد
خموشيد، خموشيد، خموشی دم مرگست
همه زندگی آنست که خاموش نفيريد
مولوي
نظرات شما عزیزان: